ایرانی با تقدّم نان بر نام

ایرانی با تقدّم نان بر نام

محمّدعلی اسلامی ندوشن خواهان بزرگی ایران بود و چون خود مرد عرصۀ فرهنگ بود، طبعاً وقتی از بزرگی ایران سخن می­‌گفت، بیشتر به عُلُوّ و عزّت فرهنگی کشورش نظر داشت. او معتقد بود ایران، به عنوان تمدّنی کهن، نقشی درخور توجّه در توسعۀ فرهنگ بشری ایفا کرده و آرزومند آن بود که موطنش روزی دوباره جایگاه دیرین را بازیابد و سهم خود را در رشد و تعالی همان فرهنگ ادا کند. او در عین حال می­‌دانست که جبران عقب­‌افتادگی­‌ها و جاماندگی­‌ها در جهان امروز، با فاصلۀ طویلی که اینک میان کشورها و سطح رفاه و دانش و تکنولوژی آنها وجود دارد، آسان نیست. پس اگر نسبت به اعتلای دوبارۀ ایران اظهار امیدواری و حتّی اطمینان می­‌کرد، شاید از این طریق نه فقط خوش­بینی خود، که ناخودآگاه نگرانی­‌های خود از آیندۀ این مرزوبوم را نیز بازتاب می­‌داد.

اسلامی ندوشن، به­‌خلاف «ایراندوستانِ» رمانتیک و ناآگاه، تاریخ و فرهنگ ایران را یکسره مملو از افتخارات نمی­‌دید و شایستة تحسین نمی­‌شمرد، بلکه می­‌پنداشت این حوزۀ تمدّنی محاسن و دستاوردهایی دارد که باید از محاق کنونی به­‌در آیند و خطاها و کجروی­‌هایی نیز داشته که باید اصلاح گردند. او همچنین، به­‌خلاف ایرانپرستان متعصّب و ایرانستیزان متحجّر، نه تنها از کسب ارزش­‌های فرهنگی سایر ملل نمی­‌هراسید، بلکه آن را مفید و حتّی ضروری می­‌شمرد، لیکن باور داشت که این اکتساب باید همراه با غربالگری باشد و با چشم باز انجام پذیرد تا نیک ببینیم که چه می­‌گیریم و جانشین کدام ﻣؤلّفۀ فرهنگ خود می­‌کنیم.

با همۀ این روشن­‌بینی­‌ها ایراندوستی اسلامی ندوشن ضعف­‌هایی نیز داشت. او عاشق ایران بود و، مانند هر عاشق دیگری، در ستایش معشوق گاه راه مبالغه می­‌پیمود. از آن ناگوارتر این­‌که ابراز عشق او به ایران در مواردی، هرچند اندک، با تحقیر دیگر کشورها و تخفیف سایر ملل درآمیخته است.

اسلامی ندوشن ایرانی را دوست می­‌داشت که در آن، به تعبیر خود او، «نان و نام» مردم ﺗﺄمین گردد، یعنی مردم هم از رفاه برخوردار باشند هم منطبق بر اصول اخلاقی زندگی کنند. همنشینی این­ دو مفهوم، و البتّه تقدّم نان بر نام، در نوشته­‌های او نشان می­‌دهد او می­‌دانست جامعۀ صالح و اخلاقی بدون ثروتی که عموم از آن بهره­‌مند گردند پدید نمی­‌آید و حاکمانی که به نام اخلاق و دین ملّت­‌ها را دچار تنگدستی می­‌کنند فریبکارانی بیش نیستند. از سوی دیگر اسلامی ندوشن در پاره­‌ای اظهارنظرهایش ارزش­‌های انسانی و معنوی جوامع بشری را بر پیشرفت­‌های علمی و صنعتی آنها ارجح دانسته و خصوصاً از بابت برباد رفتن همین ارزش­‌ها در جامعۀ ایران ابراز ﺗﺄسّف کرده است. در این­‌گونه سخنانِ او، که ملازمۀ «نان و نام» را بیش­‌وکم نقض می­‌کنند، نوعی ثنویت در مقولۀ تکامل جوامع و کم­‌توجّهی به رابطۀ تنگاتنگِ موجود میان پیشرفت مادّی و رشد معنوی آنها آشکار است.

آرزو می­‌کنم به زودیِ زود «شام تاریک ایران سحر شود» و ایرانیان در تناسب با ظرفیت­‌های تاریخی و طبیعی خود زندگی کنند. به گمانم این از آن‌چه زنده­‌یاد محمدعلی اسلامی ندوشن می­‌پسندید چندان دور نباشد.

سعید رضوانی