سنجش متون در نامۀ فرهنگستان
از مصائب عدیدۀ اهل قلم در این مُلک یکی هم رنجی است که خیل ویراستاران عمدتاً جوان و کمسواد به آنان تحمیل میکنند، ویراستارانی که همۀ دستمایهشان یک جلد غلط ننویسیم است و یک قلم قرمز، تا با صلاحیتی که معلوم نیست کِی و از کجا کسب کردهاند بر حاصل تلاش بی مزد و منّت ﻣﺆلّف و مترجم خط بطلان بکشند. کدام صاحبقلمی است که نداند از چه کسانی سخن میگویم، نمونههای فراوان آنان را در ﻣﺆسّسات نشر و مجلّات گوناگون ندیده و خوندلها از قلم قرمزشان نخورده باشد – «ويراستارانی» که كلمهای از محتوای متن را نه میفهمند و نه اصولاً میبينند، بلكه تنها محك ارزش نوشته را ميزان انطباق زبان آن با فورمولهای ازبركرده میشناسند! در این شرایط بهراستی مغتنم است وجود مجلّهای چون نامۀ فرهنگستان که از هنر ویرایش استاد احمد سمیعی (گیلانی) و دانش و بینش گرانسنگ او در اصلاح متون سود میبَرَد. کیفیت ویرایش استاد سمیعی البتّه راه بر انتقادات اصولی از پدیدۀ ویرایش در ایران نمیبندد و پاسخگوی همۀ ایرادات نظری و حتّی عملی که میتوان و باید بر آن وارد کرد نیست. ادای حقّ منتقدان – رفع ابهامات در تعریف ویرایش، ترسیم حدود اختیارات ویراستار و تعیین معیارهای سنجش صلاحیت او، تشخیص و تبیین دقیق حقوق ﻣﺆلّف، و برخی بایستههای دیگر – درگرو سامان یافتن گفتمانی فراگیر و دمکراتیک است و باید آن را آرزویی دور از دسترس قلمداد کرد. امّا در غیاب آن گفتمان وجود ویراستاری چون استاد سمیعی بیتردید تسلّیبخش اهل قلم است.
از خدمات فرهنگی او در مقام ویراستار بسیار گفته و نوشتهاند، و من که ویراستار نیستم مشکل بتوانم نکتۀ فنّی قابلتوجّهی به سخنان متخصّصان بیافزایم. امّا به عنوان کسی که چند سال در گروه ادب معاصر «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» در خدمت استاد بوده، فرصت را غنیمت میشمارم تا به یکی از تواناییهای نادر او اشاره کنم که ظاهراً در انحصار ویراستاران بزرگ نسل خود اوست. استاد سمیعی قادر است از ورای غلطهای زبانی، یا آنچه او نمیپسندد و نازیبا میشناسد، ارزشهای متن را ببیند. زبان نازل یا حتّی نادرست ﻣﺆلّف و مترجم چشم استاد را به محتوای متن نمیبندد و او را از اندیشۀ چهبسا ارزشمندی که در آن نهفته است غافل نمیکند. در این سالها مکرّر دیدهام که او مقالهای را بهاصطلاح «غلیظ» ویرایش کرده – چندانکه اصلاحاتش همۀ صفحات را پوشانده تا دیگر چیز زیادی از متن اوّلیه به چشم نیاید – و در عین حال گفته است: «مقالۀ بسیار خوبی است».
همیشه فکر کردهام توانایی یادشده در درجۀ اوّل حاصل آن است که استاد خود به معنای دقیق و جدّی کلمه نویسنده است. ممکن نیست انسان از عالم تفکّر خارج باشد و در عین حال به این ظرافتْ فکری را که چندان خوب عرضه نشده دریابد. نمیتوان با اندیشهورزی بیگانه بود و به این دقّت اندیشه را حتّی در هالۀ ابهام تشخیص داد. معلوم نیست اوّل بار کدام غیرنویسنده تصمیم گرفت که ویراستار شود، امّا باید اذعان کرد که آن شخص، هرکه بود، مبتکر بزرگی بود که شایسته است نامش در تاریخ ثبت گردد. امروزه ما آنقدر ویراستارِ غیرنویسنده میبینیم که دیگر شگفتی این پدیدۀ «فرهنگی» در نظرمان نمیآید. امّا انصافاً از کسی که خود هیچگاه سطری به قلم نیاورده فکر بسیار بدیعی است که بخواهد نوشتههای دیگران را اصلاح کند. درست مثل آن است که من، هرچند نه هرگز طبابت کرده و نه اصولاً طبیبم، به صرافت ﺗﺄسیس و ادارۀ ﻣﺆسّسهای برای نظارت علمی بر کار پزشکان بیافتم؛ یا، بهرغم آنکه هرگز به حرفۀ وکالت اشتغال نداشتهام و وکیل نیستم، دفتر مشاورۀ قضائی برای وکلا دایر کنم. قیاس معالفارق دانستنِ این تشبیهات دقیقاً انکار این واقعیت است که نویسندگی آموختنی است، پیشهای است که مثل هر پیشۀ دیگر باید فنون آن را فراگرفت. این تصوّرِ غریب که میشود نویسنده نبود و معذلک نویسندگان را راهنمایی کرد نویسنده دانستنِ همه یا سلب ماهیت هنری و فنّی از نویسندگی است. ببینیم چه تفاوتی است میان این رویکرد و مفهومی که استاد سمیعی از نویسندگی در ذهن دارد:
[…] لازمۀ نویسنده شدن در همۀ روزگاران تعلّم و شاگردی بوده است. بیهقی شاگردِ ابونصرِ مشکان بود. صاحبِ دیوانِ انشا یا دبیراعظم کاتبانی زیرِ دستِ خود داشت که در آغاز فقط چرکنویسها را پاکنویس میکردند. […]
امروزه نیز در فنونْ، شاگردی و استادی و دورۀ کارآموزی و کاردانی و کارشناسی هست. […] در صنایعِ جدید، دورههای هنرآموزی داریم؛ در فنونِ هنری نیز مثلاً برای خوشنویس شدن یا مصوَّر و مذهَّب شدن باید سالها نزد استاد زانو زد. امّا معلوم نیست چرا وقتی نوبت به نویسندگی میرسد، همین که جوان از دبیرستان و دانشکده فارغ شد یا از فرنگ برگشت قلم به دستش میدهند که مقاله بنویس یا ترجمه کن یا کتاب ﺗﺄلیف کن […].
گویا نویسنده شدن نه استعداد میخواهد، نه معلومات و نه تجربه و تمرین. […] نویسندگی پنداری موهبتِ بالفعلی است که به هر کسی که خواندن و نوشتن آموخته باشد ارزانی شده است.
امّا در قدیم، نویسندگی و دبیری صناعتی شریف بود، همعرض صناعاتِ شاعری و طب و نجوم.[١]
کسی که چنین درک و دریافتی از نویسندگی دارد، تا خود جمیع شرایط آن را احراز نکند، قلمِ ویرایش در متون دیگران نمیبَرَد. بدین ترتیب شرط اوّل ورود خجستۀ استاد سمیعی به عرصۀ ویرایشْ نویسندگی او بوده، همچنانکه کیفیت عالی ویرایش او بیش از هرچیز از کیفیت نویسندگیاش نشئت گرفته است. باشد که نامۀ فرهنگستان و خوانندگانش سالیان بسیارِ دیگر از دانش و هنر او بهرهمند گردند.
پینوشت
———-
[١] سمیعی (گیلانی)، احمد. «زبانِ مطبوعاتی ما چه بوده و چه شده است؟». گلگشتهای ادبی و زبانی. گردآورنده: سایه اقتصادینیا. دفتر اوّل. تهران: هرمس، ١٣٩١. ص ١٣٣–١٣٦.
سعید رضوانی