نوروز، جشن امید و سرزندگی
دکتر آرزو رسولی (طالقانی)
در ایام قدیم، مردم به مناسبت نوروز به یکدیگر کارت تبریک میدادند و در جملهای که برای تبریک نوروز برای یکدیگر مینوشتند، حتماً عبارت «این عید باستانی» به چشم میخورد. همه میدانستند نوروز جشنی باستانی است که از کهنترین روزگاران برای مردم ما به یادگار مانده است اما از چه زمانی؟ چقدر باستانی است؟ بهانۀ این جشن چه بوده است؟
از برگزاری جشن نوروز در دورۀ هخامنشیان خبر داریم اما شواهد حاکی از این است که جشن نوروز باز هم باستانیتر است. گاهشماری میانرودان ما را به دو جشن باستانی دیگر میرساند: زَگموک Zagmuk در میان سومریان در آغاز بهار و اَکیتو Akitu در میان آشوریان و بابلیان در آغاز بهار در ماه نیسان که نخستین ماه سال بوده و مناسبت هر دو جشن تجدید حیات جهان به دست مردوک، خدای خورشید، بوده است. نوروز هم دقیقاً همزمان با این دو جشن و به همین مناسبت برگزار میشده است و این سه جشن در میان مردمان فلات ایران و مردمان میانرودان با کشاورزی پیوند دارند که زیربنای معیشتی مردمان هر دو سرزمین بوده است. از آنجا که اسناد چندانی از بومیان فلات ایران نداریم، نمیدانیم آنان به این جشن چه میگفتند اما از بقای این سنت در ایران و قیاس با سرزمین همجوار میتوانیم دریابیم که نوروز در میانشان جشن گرفته میشده و اگر چنین بوده باشد، قدمت جشن باستانی ما به پیش از مهاجرت آریاییان به فلات ایران یعنی پیش از هزارۀ دوم قبل از میلاد بازمیگردد. از آنجا که نوروز با کشاورزی پیوندی عمیق دارد، آریاییان هم نوروز را موافق با زندگی معیشتی خود دیدند و این جشن را ادامه دادند و مناسبتهایی دینی نیز مطابق با دین غالب ایرانیان، دین زردشتی، به نوروز افزودند.
همیشه در تاریخ میخوانیم مردمان ایران محافظهکار بودند یعنی چنان به باورها و آداب خود پایبند بودند که آنها را در طول تاریخ حفظ کردهاند. نمونۀ جذاب آن همین جشن نوروز است که با ورود هر قوم و آیین تازهای، با آن سازگار شد و ماند. نوروز در طول تاریخ تغییرات زیادی کرده است، از مفاهیم و اساطیر مربوط به آن گرفته تا شیوۀ برگزاری اما مردمان این سرزمین با همۀ مصایبی که در طول تاریخ متحمل شدهاند، جشن نوروز را حفظ کردهاند و زیبایی فرهنگ ایرانی هم در همین است. مناسبتهای مختلفی برای این جشن گفته میشود حتی بعد از ورود اسلام به ایران، مناسبت این جشن را به پیامبر منتسب کردند یا حکایتهایی گفته شد که پیامبر و امام اول شیعیان وقتی از این جشن ایرانیان خبردار شدند، آن را نکو یافتند و بر استمرار آن تأکید کردند. نوروز آنچنان برای مردمان سرزمین ما مهم بود که باید میماند حتی اگر بقای آن نیاز به تأیید پیامبر میداشت.
شاید یکی از دلایل مهم ماندگاری نوروز نمادهایی باشد که نوروز یادآور آنهاست. در نوروز، با مفاهیمی چون رستاخیز و جاودانگی سر و کار داریم. طبیعت پس از مرگی که در زمستان داشته، از نو زاده میشود، مفاهیمی که همیشه مورد توجه انسان بوده است. انسانی که مرگ و نیستی را نمیتواند بپذیرد و همیشه در طول تاریخ به دنبال جاودانگی بوده است، در نوروز هر سال شاهد از بیخ و بُن نو شدن طبیعت پس از سرما و ظلمت زمستان و خشکی گیاهان است. این زاده شدن پس از نیستی همیشه برای انسانها امیدبخش بوده است و مفاهیمی است که با هر آیین و اعتقادی میتوانست سازگاری بیابد. غلبۀ سبزی بر خشکی، نور بر ظلمت، زندگی بر مرگ، همۀ اینها نمادهایی هستند از پیروزی نیروهای نیکی و روشنی بر بدی و تاریکی. و ما هر سال این پیروزی و امید را جشن میگیریم.
از همین رو در اساطیر ایران، هم آفرینش و هم رستاخیز با نوروز پیوند مییابد. خدای بزرگ، اهورهمزدا، جهان را با نظم و از پیِ بینظمیِ پیشین در شش نوبت و در یک سال کیهانی آفرید. در اسطورۀ آفرینش، به ترتیب آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان آفریده میشوند و آفرینش انسان در روزهای پایانی سال و مصادف با نوروز است. براساس تاریخ هرودوتوس، میدانیم که روز تولد برای ایرانیان جشن مهمی بوده و هر خانواده بر اساس توان مالی خود این جشن را برگزار میکرده است. پس روز تولد و آفرینش انسان در اعتقادات ایرانیان اهمیتی دوچندان مییابد و به یکی از مناسبتهای مهم جشنهای نوروزی تبدیل میشود. اگر به معنای واژۀ جشن هم توجه کنیم که از ریشۀ yaz- در معنای «ستایش کردن» است و در واقع، مناسکی دینی همراه با شادمانی و نیایش بوده است، جشن تولد انسان و ستایش از خلقت آفریدگار بیشتر درک میشود. همچنین بنابر همین اساطیر، رستاخیز جهان در نوروز روی خواهد داد و آدمیان با تنِ پسینِ خود برمیخیزند، یعنی تنی که در پایان جهان خداوند به آنان میبخشد. جامۀ نو به تن کردن در نوروز کنایه از تن پسین و تکرار رستاخیز است. دوازده روز نوروز کنایه از دوازده ماه سال است که آفرینش در آن با نظم صورت گرفته است، همچنین نماد دوازده ستونی است که ایرانیان معتقد بودند نگهدارندۀ جهاناند و نیروهای اهریمنی در طول سال آنها را میجوند تا جهان فروریزد اما در پایان سال میبینند همۀ ستونها از نو بازسازی شدهاند. باز با نمادی از پیروزی نیروهای اهورایی بر اهریمنی روبرو هستیم. روز سیزدهم نوروز یادآور بینظمی پیش از آفرینش است. از این رو، در سنتهای ایرانی در روز سیزدهبدر مردم از هنجارهای زندگی خارج میشوند و معتقدند هر کاری را که برای نظم بخشیدن است، در این روز نباید انجام دهند. قدیمیها میگفتند سیزدهبدر خانه را جارو نکشید، شگون ندارد. ریشۀ این بینظمی یادآور بینظمی پیش از آفرینش و ستایش آفریدگار برای نظمی است که به جهان هستی بخشیده است.
روز ششم بهار یعنی روز خرداد از ماه فروردین را ایرانیان نوروز بزرگ میدانستند و جشنهای باشکوهتری در این روز برگزار میشدهاند. این روز هم با آفرینش و رستاخیز پیوند دارد. معمولاً این روز را زادروز اشو زردشت، پیامبر دین راستی، میدانند. در برخی متون پهلوی رستاخیز در این روز اتفاق میافتد و از آن جالبتر اینکه روز کشته شدن اژیدهاکَه (در شاهنامه ضحاک) به دست گرشاسب پهلوان در پایان جهان در همین روز خواهد بود. اژیدهاکَه نمایندۀ اهریمن و موجودی پلید است که در آفرینش اورمزد ویرانی و تباهی میکند و نابودی او در پایان جهان و نابودی همۀ نیروهای اهریمنی یکی از مضامین مهم جشنهای نوروزی است و نویدبخش سرنگونی اهریمن و پیروزی نهایی نیکی بر بدی است.
مناسک دیگری که با نوروز پیوند دارد، جشن پاسداشت فرَوَهرها یا فرَوَشیهاست. فرَوَهر یا فرَوَشی آن جزء از ابعاد غیر مادی وجودِ آدمی است که پاکِ پاک است و ماه فروردین در تجلیل از فرَوَهر نیکانِ درگذشته است. ایرانیان باستان معتقد بودند که در شب سال نو، فرَوَهر درگذشتگان هر خانوادهای به خانههای خود سر میزنند و برای خانوادۀ خود خیر و برکت میآورند. از آنجا که فرَوَهرها پاک بودند، اگر ناپاکی در خانهای بود، به آن خانه وارد نمیشدند. از این رو، ایرانیان خانههای خود را تمیز میکردند تا خیر و برکت برای آنان بیاید. نیز در شب سال نو بر پشت بام خانهها آتش روشن میکردند تا فرَوَهرها راه خانۀ خود را پیدا کنند. هنوز در بسیاری از خانوادهها شب سال نو چراغ خانه را تا صبح روشن میگذارند. در همین رسم هم باز با مفهومی از امید سر و کار داریم.
و در پایان، هفتسینی است که خانوادههای ایرانی میچینند. هفتسین در طول تاریخ بسیار تغییر کرده و از کاشت هفت نوع غله رسیده به هفت محصولی که نامشان با حرف سین آغاز میشود و جنبهای نمادین دارند، نمادهایی برای سالی نیکو و پربرکت و پرمحصول و یادآور امیدی که مردمان ایرانزمین سال خود را با آن آغاز میکنند. «سبزه» بازمانده از رسم کاشتن غله یا گندم است. «سمنو» به رسم کشاورزی و رشد دادن گندم و تهیۀ خوراک از آن مربوط است. «سنبل» بوی خوش بهار را دارد. «سیر» در ایران باستان داروی تندرستی بوده است. «سنجد» محرک عشق است. «سیب» میوۀ بهشتی و نماد زایش است. «سپند» (اسفند) دافع چشم بد است. اما خوان نوروزی بجز هفتسین شامل اقلام دیگری نیز هست که نامشان با سین آغاز نمیشود اما مفاهیم نمادین دارند مانند تخممرغ (نماد نطفه و باروری)، آب (نماد روشنایی)، آینه (باز هم نماد روشنی)، کتاب مقدس، غلاتی مانند گندم، برنج و آرد (بسته به ذوق هر خانواده، بهعنوان نماد برکت)، انواع و اقسام حبوبات (باز هم برای برکت)، شیرینی و نقل (برای شیرینکام بودن در سال جدید)، شمع روشن (یادآور جشنهای آتش و آتش روشن)، ماهی (نماد سرزندگی و جنبندگی و نیز نشانۀ ماه اسفند (حوت)، انار (میوۀ بهشتی و نماد میوۀ ایرانی)، ترنج یا نارنج (نماد دیگری برای عشق) و بیدمشک (که شکوفههای زیبای آن در بهار سبز میشود).
در طول تاریخ، هر خانوادۀ ایرانی با هر مصیبتی که از سر گذرانده، سال نو را با امید آغاز کرده است و با اجرای مناسکی نمادین، امید دارد همانگونه که بهار و شادی و سرسبزی به طبیعت بازمیگردد، پیروزی و شادی و نیکبختی به خانواده و به میهنش بازگردد. راز بقای نوروز در همین امید به پیروزی نیروهای اهورایی بر اهریمنی است.